غر میزنم نمیدونم که خودم کلا غرم
خسته شدم از این دنیایی که ساختم واسه خودم
اشتباه میکنم میگم ممکن الخطام
گناه میکنم ممکن الخطام
کم میارم .......
بدو بیراه میگم..........
دیونه بازی درمیارم..........
چوب لای چرخ میزارم.........
دل میشکونم............
از دست خودم خسته شدم
وقتی که گناه میکنم همچین با یه ادعایی میگم خوب مگه من پیغمبرم. مگه دست خودمه شیطون میره توجلدم درصورتی که شیطان وقتی خدا نباشه هست . پس هروقت نبود شیطان هست . میگم خدا که همیشه هست پس چرا شیطانم هست . میگم مگه شیطان و خدا استغفراله باهم رفیقن ........ هرچی فکر میکنم به نتیجه نمیرسم تا اینکه سر خودم داد میزنم و میگم این تویی که تنت میخواره واسه گناه این تویی که دلت واسه گناه کردن لک زده. وگرنه خدا اصلا میونه خوبی با شیطان نداره کارد و پنیرن
خاک تو سر من که دل خدارو به درد میارم . خاک تو سرم که بلد نیستم بدون گناه زندگی کنم. خاک تو سر من که اگه گناه نکنم روزم روز نمیشه . عجب این شیطان لعنتی تونسته منو اجیر خودش کنه
چرا من اونو اجیر خوبیام نکنم خوب باشم تا هر روز ماتم بگیره که چرا نتونسته پیروز شه
من امروز خیلی گناه کردم خیلی از دست خودم شاکیم عصبانیم دلم میخواد نمیرم تا بتونم جبران کنم
یعنی خدا این اجازرو بهم میده تا الهی العفو بگم
خدایا میشه همه رقمه مراقبم باشی هستیا اما من خودمو بزور ازت دور میکنم تا بتونم راحت لذت دنیایی ببرم
شرمندم بخدا شرمندم هربلایی میخوای سرم بیار به خاطر گناهام اما منو نکش تا حداقل شرمنده ائمه نشم اون دنیا
الهی آمین یا رب العالمین